تنوعبخشی به سبد سوخت با هدف تأمین پایدار خوراک پتروشیمی
یک مقام مسئول استفاده ازCNG را یکی از راهکارهای کاهش ناترازی انرژی دانست و گفت:با بهرهگیری از ظرفیتهای بهینهسازی مصرف انرژی و تنوعبخشی به سبد سوخت چالشهای ناترازی انرژی را کاهش می دهیم.
یک مقام مسئول استفاده ازCNG را یکی از راهکارهای کاهش ناترازی انرژی دانست و گفت:با بهرهگیری از ظرفیتهای بهینهسازی مصرف انرژی و تنوعبخشی به سبد سوخت چالشهای ناترازی انرژی را کاهش می دهیم.
به گزارش پترون به نقل از سایت خبری تحلیلی اویلپرایس، در گزارشی ۱۰ چهره با نفوذ در تاریخ معاصر نفت را معرفی کرده است یکی از این چهرهها محمد مصدق، نخست وزیر ایران در دهه ۳۰ میلادی است کسی که در ایران طرفدارانی سرسخت و البته منتقدانی هم دارد. بر اساس این گزارش مصدق کسی بود که ملی شدن صنعت نفت در خاورمیانه را کلید زد و برای همیشه جهان نفت را تغییر داد.
در این گزارش آمده است: نفت تأثیرگذارترین منبع تاریخ معاصر است؛ منبعی که صنعتی شدن را پیش برده، ملتها را شکل داده و برای نتیجه جنگها تصمیم گرفته است. نفت سرعت بخشیدن به پیشرفتهای فناوری گرفته تا بلایای زیستمحیطی مسئول بیرون آمدن میلیونها نفر از فقر یا تخریب بسیاری از شهرها است.
تاریخ نفت را میتوان تا ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد دنبال کرد. اما داستان صنعت نفت مدرن از در دهه ۱۸۵۰ آغاز شد. از آن زمان، کاشفان، سرمایهگذاران، پادشاهان، روزنامهنگاران، جاسوسان و دانشمندان همگی تلاش کردهاند اثر خود را در این صنعت به جا بگذارند. در این گزارش ۱۰ نفری معرفی شدهاند که چه خوب و چه بد، مسئول شکل دادن به صنعت نفت به شکلی است که امروز میشناسیم.
چرچیل بیشتر به عنوان نخستوزیر سرسخت بریتانیا شناخته میشود، اما او در صنعت نفت هم نقشی تاریخی داشته است. چرچیل زمانی که در ارتش بود به عنوان اولین لرد دریاسالاری منصوب شد. او در این جایگاه در سال ۱۹۱۱، در حالی که تنشها بین آلمان و بریتانیا در آستانه جنگ جهانی اول افزایش یافته بود، تصمیم سرنوشتسازی گرفت و ناوگان بریتانیا را از نیروی زغال سنگ به قدرت نفت مسلح کرد.
هرچند امروزه اخذ چنین تصمیمی بدیهی به نظر میرسد، اما در آن زمان این تصمیم هم بیپروا و همبیهوده تلقی میشد. چراکه این تبدیل نه تنها گران قیمت و آزمایشی بود، بلکه نیروی دریایی بریتانیا را آسیبپذیر میکرد، زیرا باید به جای زغال سنگ تولید شده در داخل، به نفت ایران تکیه میداد. به دنبال همین تغییر هم در سال ۱۹۱۴، چرچیل به منظور تأمین مطمئن نفت نیروی دریایی، دولت بریتانیا را متقاعد کرد که ۵۱ درصد از شرکت نفت انگلیس و ایران (که بعدا به BP تبدیل شد) را خریداری کند.
هنگامی که جنگ جهانی اول در جولای ۱۹۱۴ آغاز شد، مشخص شد نیروی دریایی جدید بریتانیا سریعتر و کارآمدتر از همتایان خود است و پذیرفته شد که نفت سوخت آینده خواهد بود، به طوریکه امنیت تأمین آن یک موضوع امنیت ملی شد. به لطف چرچیل، صنعت نفت برای همیشه با سیاست خارجی در هم آمیخته شد. نبرد برای کنترل هر دو مسیر تولید و تجارت این منبع حیاتی تا به امروز ادامه دارد.
برای صنعت نفت، دهه ۱۹۸۰ دوران تحولات بزرگ بود چراکه با وقوع بحران نفتی ۱۹۷۹ غرب برای اولین بار استقلال از منابع نفتی خلیج فارس را کلید زد و در این راستا اقدامات زیادی انجام داد. ازجمله اینکه رونالد ریگان در سال ۱۹۸۳، در بورس کالای نیویورک قرارداد آتی نفت خام را راهاندازی کرد. تا زمان ایجاد بازار آتی، قیمت نفت توسط شرکتهای نفتی مانند استاندارد اویل، تنظیمکنندههایی مانند کمیسیون راهآهن تگزاس و اوپک تعیین میشد. اکنون قیمت نفت را معاملهگران در بازار آزاد تعیین میکردند. تی بون پیکنز کسی بود که بیش از هر فرد دیگری از این عصر جدید در نفت استفاده کرد.
او خود را در تقاطع صنعت نفت و وال استریت قرار داد و خود را به عنوان طرفدار سهامداران معرفی کرد. او استاد ادغام و اکتساب در این صنعت بود و نقشی کلیدی در لاغرتر و کارآمدتر کردن صنعت داشت. مهمترین استراتژی او یافتن شرکتهایی بود که قیمت سهام آن منعکسکننده ارزش ذخایر نفت و گاز آن نبود. پیکنز بلوک قابل توجهی از سهام آن شرکت را خریداری و مدیریت شرکت را مجبور میکرد تا برای افزایش ارزش سهام آن اقدام کند. از این رو میتوان گفت که هر سرمایهگذار فعال در صنعت نفت، امروز به تی بون پیکنز بدهکار است، مردی که به سرمایهگذاران نشان داد چگونه قدرت را از غولهای نفتی پس بگیرند.
در حالی که او حتی مشهورترین فرد خانوادهاش نیست (پسرش کیم افسر بدنام اطلاعاتی بریتانیا بود که به عنوان یک جاسوس دوجانبه با اتحاد جماهیر شوروی کار میکرد)، نقش مهمی در توسعه صنعت نفت عربستان سعودی ایفا کرد. هری فیلبی به تشکیل آرامکو سعودی، شرکتی که در نهایت به بزرگترین شرکت نفت روی زمین تبدیل شد، کمک کرد.
فیلبی در سریلانکای امروزی به دنیا آمد، در دانشگاه کمبریج تحصیل کرد. در سال ۱۹۱۷، او برای رهبری یک مأموریت به شبه جزیره عربستان انتخاب شد، جایی که با یک رئیس قبیله به نام ابن سعود – بنیانگذار آینده عربستان سعودی – ملاقات کرد. ملاقات او با ابن سعود به مسلمان شدنش و داشتن نقش محوری در مذاکره درباره آنچه که میتوان آن را بزرگترین معامله نفتی تمام دوران تلقی کرد، منجر شد.
در سال ۱۹۳۰، فیلبی متقاعد شد که ابن سعود و دولتش بر روی یک منبع طبیعی دست نخورده بزرگ نشستهاند، اما پادشاه بیشتر به حفاری برای آب علاقمند بود تا نفت. در نهایت در سال ۱۹۳۲ بعد از اینکه استاندارد اویل کالیفرنیا در بحرین نفت کشف کرد، پادشاه به بررسی پتانسیل نفتی کشورش علاقمند شد. استاندارد اویل کالیفرنیا پیش از این به امید معرفی به شاه به فیلبی نزدیک شده بود، اما فیلبی برای بالا بردن قیمت، دست به دامان شرکت نفت ایران و انگلیس (Anglo-Persian oil company) شد و جنگ پیشنهادی را آغاز کرد. در نهایت، در ماه مه ۱۹۳۳، استاندارد اویل کالیفرنیا موفق شد از شرکت نفت ایران و انگلیس پیشی بگیرد و ورود ایالات متحده به عربستان سعودی کلید خورد، تصمیمی که پیامدهای گستردهای هم برای صنعت نفت و هم برای پویایی ژئوپلیتیکی منطقه داشت.
محمد مصدق، نخست وزیر ایران از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۳، اولین رهبر یک کشور نفتی خاورمیانه بود که از گزینه ملی کردن صنعت نفت استفاده کرد. در واکنش به ملی شدن نفت، بریتانیا تحریمی را علیه ایران اعمال کرد که باعث شد تولید این کشور از ۶۶۰ هزار بشکه در روز در سال ۱۹۵۰ به تنها ۲۰ هزار بشکه در روز در سال ۱۹۵۲ کاهش یابد. با وجود فشارهای فزاینده اقتصادی، مصدق از تسلیم نشد و باعث خشم بریتانیا و ایالاتمتحده شد. این عملیات موفقیتآمیز بود، اما پویایی صنعت نفت برای همیشه تغییر کرد.
هرچند با شاه با همکاری آمریکا و انگلیس مصدق را از قدرت کنار گذاشت و خود به عرصه قدرت کشور بازگشت اما شور و شوق ناسیونالیستی که مصدق به آن دامن زده بود، خاموش نشد. کینه توزی نسبت به دولت انگلیس و شرکت نفت انگلیس و ایران مثل در سطح بالایی بین مردم باقی ماند. در همین حال، شرکتهای آمریکایی تمایلی به درگیر شدن در آنچه بهعنوان یک سرمایهگذاری پرخطر میدانستند، نداشتند. بدون فشار دولتها، به نظر میرسید که هیچ راه بازگشتی برای صنعت نفت ایران وجود ندارد.
از سوی دیگر در بحبوحه جنگ سرد، دولت ایالات متحده نگران بود که اگر صنعت نفت ایران توسط شرکتهای غربی احیا نشود، ایران در حوزه نفوذ روسیه سقوط کند. در پایان هفت شرکت بزرگ نفتی با حمایت دولتهای آمریکا و انگلیس با تشکیل کنسرسیومی در ایران موافقت کردند. کنسرسیوم مجبور شد تایید کند که شرکت ملی نفت ایران اکنون مالک منابع و تاسیسات نفتی کشور است. مصدق شاید قدرت برکنار شد و بقیه عمرش را در حصر خانگی گذراند، اما او یک پیروزی حیاتی برای کشورهای نفتی به دست آورد. مفهوم مالکیت امتیاز نفت توسط خارجیها برای همیشه تغییر کرد و خاورمیانه هرگز مثل سابق نشد.
او را به دلیل تاسیس هفتهنامه هوش نفتی، مجلهای که به عنوان «انجیل صنعت نفت» شناخته شد و دریافت جایزه دانیل یرگین به عنوان «تاثیرگذارترین روزنامهنگار نفتی زمان خود» شناخته میشود. با این حال، آنچه که باعث شده نام واندا در لیست اثرگذارترین افراد تاریخ نفت قرارگیرد نقشش در تاسیس اوپک بود.
سال ۱۹۵۹ تنشها بین شرکتهای نفتی بینالمللی و کشورهای صادرکننده نفت اوج گرفته بود. چراکه به دنبال بازگشت روسیه به بازارهای بین المللی نفت عرضه سریعتر از تقاضا در حال افزایش بود و این منجر به جنگ قیمتی شده و شرکتهای نفتی قیمت اعلامی را مدام کاهش میدادند. از این رو درآمدهای ملی کشورهای صادرکننده نفت سقوط کرده و موجب نارضایتی کشورهای نفتی از شرکتها شده بود. همزمان اولین کنگره نفت عرب با حضور ۴۰۰ نفر از جمله واندا در قاهره برگزار شد. در این کنفرانس، او دو تن از سرسختترین مخالفان شرکتهای نفتی را برای یک جلسه به اتاق خود دعوت کرد. این اولین باری بود که عبدالله الطریقی، وزیر نفت عربستان با خوان پابلو پرز آلفونسو، وزیر معادن و هیدروکربن ونزوئلا دیدار میکردند. همانطور که واندا پیشبینی کرده بود، این دو نفر بلافاصله با یکدیگر رابطه برقرار کردند و برای تشکیل یک جلسه محرمانه با سایر وزیران نفت در کنار کنفرانس قاهره برنامهریزی کردند. در این نشست بود که برای اولین بار مفهوم سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) پایهگذاری شد.
غالباً جورج پی میچل را به عنوان کسی که مسئله چگونگی استخراج اقتصادی نفت و گاز از سنگ شیل را حل کرد، میشناسند. اما این نیک اشتاینبرگر، مهندس شرکت میچل بود که در سال ۱۹۹۷ برای اولین بار توانست با موفقیت تکنیک فرکینگ را به کار برد که در نهایت به رونق شیل ایالات متحده منجر شد. اویل پرایس مینویسد: میچل قبلا لقب «پدر فراکینگ» را از آن خود کرده است، بنابراین منصفانه به نظر میرسد که اشتاینبرگر در فهرست موثرترین افراد تاریخ نفت جای خود را داشته باشد.
تاریل زنی روزنامهنگار بود که ثروتمندترین آمریکایی تمام دوران، با نوشتن کتابی جان دی راکفلر را رسوا کرد و زمینه انحلال غول نفتی استاندارد اویل آمریکا را فراهم کرد. به طوریکه اویل پرایس بر این باور است که هر دعوای ضدانحصار یا ادعای زیست محیطی علیه صنعت نفت بر میراث آیدا تاربل بنا شده است. تاربل در حرفه درخشان خود زندگینامه ناپلئون و لینکلن را نوشت، اما بیشتر به خاطر کتابش با عنوان «تاریخ استاندارد اویل» در سال ۱۹۰۴ مشهور است. این کتاب توضیح داد که چگونه استاندارد اویل از ثروت، قدرت و یک شبکه اطلاعاتی گسترده خود برای اعمال فشار بسیار بر شرکتهای مستقل و سایر رقبا استفاده میکند. در نهایت، کار تاربل منجر به انحلال بزرگترین شرکت نفتی جهان و به مرور زمان تولد شرکتهای بزرگ نفتی ایالات متحده شد و صنعت نفت این کشور را به شکلی که امروزه میشناسیم، درآورد.
زندگی حرفه ای جان دی. راکفلر در صنعت نفت در سال ۱۸۶۵ زمانی که او شرکت حمل و نقل محصولات نفتی را خریداری کرد شروع شد و بعد او به مرور دایره نفوذ خود را به صنعت پالایشگاهی و سپس تولید نفت توسعه داد به طوریکه در ۱۸۸۰ زمانی که نفت سفید و بنزین به سنگ بنای زندگی در آمریکا تبدیل شدند، راکفلر ۹۰ درصد نفت ایالات متحده را در اختیار داشت. راکفلر اولین شرکت نفتی یکپارچه را ایجاد کرد، جنگ قیمت را برای سرکوب رقبا آغاز کرد و همانطور که تاربل کشف کرد، در نهایت یک انحصار نفت ایجاد کرد.
زمانی که استاندارد اویل در سال ۱۹۱۱ تجزیه شد، ارزش مجموع اجزای آن بیشتر از کل شرکت بود و راکفلر حتی ثروتمندتر شد. در حالی که تمرکز او تا حد زیادی در قرن بیستم به امور بشردوستانه معطوف شد، سایه راکفلر هنوز بر صنعت نفت گسترده است. در واقع، غولهای نفتی مدرن اکسون موبیل، شورون و ماراتون پترولیوم همگی در فروپاشی شرکت استاندارد اویل در سال ۱۹۱۱ ریشه دارند.
فهرست دستاوردهای خوان پابلو پرز آلفونزو در صنعت نفت بسیار چشمگیر است. او بیشتر به عنوان یکی از دو بنیانگذار اوپک شناخته میشود، سازمانی که او بعدها در کتابی با عنوان «ایده کوچک من که تاریخ جهان را تغییر داد» ماجرای آن را تشریح کرد. اما اوپک صرفا نتیجه منطقی اقداماتی بود که او سالها قبل شروع کرده بود.
یکی از حل نشدنی ترین مشکلات صنعت نفت، تقسیم «سود عائدی» است. از نظر اقتصادی، سود عائدی نفت تفاوت بین ارزش نفت خام تولیدی و کل هزینه تولید است. از سال ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۸، خوان پابلو پرز آلفونزو نقش کلیدی در شکل دادن به آنچه که تبدیل به هنجار جهانی برای تقسیم این سود بین شرکتها و کشورها میشد، ایفا کرد. بر اساس قرارداد ۵۰-۵۰ ونزوئلا و شرکتهای نفتی بینالمللی توافق کردند که سود عائدی را به طور مساوی تقسیم کنند. این معامله منجر به افزایش ۶۰۰ درصدی درآمد نفتی ونزوئلا بین سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۸ شد. کار او البته در اینجا تمام نشد، او تلاش کرد در این شکل از قرارداد کشورهای نفتی خاورمیانه را هم با خود همراه کند تا سهم بازار ونزوئلا را در رقابت با آنها از دست ندهد. از این رو اسنادی از این قرارداد به زبان عربی به خاورمیانه فرستاد و بعد از آن بود که عربستان هم خواستار تقسیم ۵۰-۵۰ عائدی به دست آمده از تولید نفت شد.
پرز در سال ۱۹۴۸، به دنبال کودتا و سرنگونی رئیس جمهور وقت ونزوئلا، در ایالات متحده پناهندگی سیاسی گرفت و همانجا بود که با سالها مطالعه چگونگی کارکرد کمیسیون راه آهن تگزاس ایده تاسیس اوپک را در سر پروراند.
جورج بیسل که معمولاً از آن به عنوان «پدر صنعت نفت آمریکا» یاد میشود، کسی بود که جرقه تبدیل نفت از یک مایع نسبتا بیاهمیت به منبع مهمی برای تولید انرژی را زد.
بیسل تشخیص داد که نفت میتواند به عنوان یک منبع روشنایی استفاده شود. او بر این باور بود که اگر او و شریک تجاریاش فقط میتوانستند نفت را به مقدار کافی استخراج کنند، میتوانند با چربی نهنگ و «روغنهای زغال سنگ» که در آن زمان برای روشنایی استفاده میشد رقابت کنند. پس از تأیید اینکه نفت دارای ویژگی شیمیایی مورد نظر است، بیسل و شرکای تجاری او اولین شرکت نفتی جهان «راک پنسیلوانیا» را راهاندازی کردند. شرکت نفت راک پنسیلوانیا به این نتیجه رسید که بهترین راه برای استخراج نفت، حفاری است و در نهایت آنها در ۲۷ آگوست ۱۸۵۹، در روستای کوچک تیتوسویل در آمریکا توانستند با حفاری نفت استخراج کنند. بیسل بلافاصله به تیتوسویل رفت و تلاش کرد زمینهای زیادی را خریداری کند. او اولین کسی شد که از صنعتی که میخواست دنیا را برای همیشه تغییر دهد، ثروت خود را به دست میآورد.
0 Comments